تا آخر عمر درگیرش خواهم بود
و تظاهر میکنم که نرفته
و این روزی مرا از پا در خواهد آورد
این من هستم که فقط می دانم
کفشهایم کجای قلبم خانه کرده بودند
و من دیگر خوب نخواهم شد ...
هوای دل ......برچسب : نویسنده : chemistmemorie بازدید : 27
برچسب : نویسنده : chemistmemorie بازدید : 27
برچسب : نویسنده : chemistmemorie بازدید : 29
برچسب : نویسنده : chemistmemorie بازدید : 39
برچسب : نویسنده : chemistmemorie بازدید : 40
گاهی فقط باید پرید
به رودخانه به ظاهر شفاف
یا باتلاق همیشگی
فرقی ندارد
مهم پریدن است
خیس شدن
یا آلوده شدن است
می دانی گاهی سرنوشت
به این پریدن تو نیاز دارد
تا بتواند از سر بنویسد
هر آنچه را که تو از ته نوشتی
برچسب : نویسنده : chemistmemorie بازدید : 37
برچسب : نویسنده : chemistmemorie بازدید : 38
این تصمیمی نیست که بتوان در مقابل دیگران گرفت ...
باید صحنه خلوت شود
برای ظهور میل تو
آسان نیست ولی ضروری است
خوشایند نیست اما حتمی است
مانند اشکی که روی گونه پایین میرود
برای دوباره متولد شدن
باید ترک بگویم همه را
این بار برای همیشه ...
برچسب : نویسنده : chemistmemorie بازدید : 63
می دانی من نرفتم
هنوز
من هستم اما نمی دانم کجا
مانند کفشهایم در پشت در
از لای در نگاه کردم
به کفشهایم می گویم کجایید ؟
پاسخ نمی دهند
گفتم دارید من را ترک می کنید
گفت اگر بروم چه ؟
گفتم آنگاه شما اولین کفشهایی هستید
که پاهایم را ترک می کنید ...
برچسب : نویسنده : chemistmemorie بازدید : 66
برچسب : نویسنده : chemistmemorie بازدید : 64