هوای دل ...

متن مرتبط با «رفتن» در سایت هوای دل ... نوشته شده است

رفتن

  • چه می شد اگر من به کفشهایم می رسیدمتمام کفشهایم سهم من می شدند و من در حاشیه خیابان با آنها قدم می زدم در جاده هایی که هیچ وقت تمام نمی شوند آنگاه که باران می بارید بگو تمام ماشینها خیسم کنند جاده با باران که هیچ با برف هم‌ تمام نمی شود اما رفتند بی آنکه خداحافظی بگویند که رفتن بی خداحافظی هم رفتن است رفتن بی آنکه نگاهم کنندکه رفتن بی نگاه هم رفتن است رفتن بی آنکه هم ره ام شوند چرا که رفتن تنها در نبودن نیست کاش کفشهایم زبان رفتن نمی دانستند و من به کفشهایم میرسیدم در همین جاده در همین حاشیه درهمین باران در همین برف در همین مه محو می شدم می دانید که من مدتهاست راه نمی روم می خواهم لااقل با این موی سپید سر کفشهایم کلاه نگذارم بخوانید, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها